کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی صمدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

بـیا که محـفـل ما بی‌تـو آسـمانی نیست            اگر نظـر نکـنی اشک دیدگـانی نیست

تو پـیـر گـریـۀ مـایی مـرا دعـائی کـن            که بی‌دعای تو خیری در این جوانی نیست


بهار بـودن من دیـده‌های نـمـناک است            به روضه‌ها که ببارم دگر خزانی نیست

چـقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد            برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست

شباهـت من و تو این لـباس مِشکی شد            وگرنه بهـر رسیدن به تو توانی نیست

گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه            هنوز غـرق گـناهـم غـمم نهانی نیست

به دست های عـمویت بگـیر دست مرا            که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست

بـیـا به روضـۀ دسـتِ قَـلـم سـراسـیـمه            بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست

مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد            که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست

ز علقـمه که می‌آمد حسین شَک کردند            صدا زدنـد که بـابـای ما کـمانی نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بیـا بگـو که عـلـمـدار بر زمـین اُفـتـاد            ز چـشم پـاره بگـو قـدرت بیانی نیست

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

پشت و پـناه خـیمه برایت دلم شکست           از سوز بانگ أدرِک أخایت دلم شکست

این‌ها جـمال حـیدری‌ات را نظر زدند           چندین هـزار تیر سویت بی‌خـبر زدند


من ماندم و مصیبت و غم آن هم این همه           با چـشـم خـیـس آمده‌ام سـوی عـلـقـمه

رخـت سـیـاه بـر تـن افـلاک مـی‌کـنـم           خـونابه از دو چـشم ترت پاک می‌کنم

پیچیده در زمین و زمان عطر مُشک تو           جانـم فـدای تـشـنگی و کـام خشک تو

بر چـشم‌های محـترمت بـوسه می‌زنم           بر دست مانده بر علمت بوسه می‌زنم

با نیـزه‌های شان جگـرت را گسسته‌اند           با خـنده‌های شان کـمرم را شکـسته‌اند

برخـیـز و التـمـاس مرا مسـتجاب کن           حـداقـل نـظـاره بـه اشـک ربـاب کـن

من‌ مانده‌ام چگونه به سوی حرم روم           اصلا بگو چگونه سوی دخترم روم؟!

سقـای بـی‌مـثـال و قـریـنـه بـلـنـد شـو           عـباس جان، به جان سکـیـنه بلـند شو

منـظـومـه‌ام بـدون قـمـر می‌شود نـرو           بر سوی اهل خـیمه نظر می‌شود نرو

اصـلا بـگـو چه کـار کـنم بـا قـبـیـله‌ام           وقـتی که می‌روی تو کـفـیل عـقـیـله‌ام

بایـد زنـان لـباس اسـارت به تن کـنند           گـریـه برای غـارت گـودال من کـنـند

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل

چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است            واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است

پلکی بزن دلـم را آزاد از این قـفـس کن            مژگان چشم‌هایت مفـتاح دلگـشایی است


یک عمر مُهر برلب چون غنچۀ خموشی            گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است

هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون            هر تیر بر تن تو مژگـان در حنایی است

دسـت بُــریـده‌ات را بـر دیـده‌ام کـشـیـدم            بر چشم بی‌فروغم این دست توتیایی است

هـر روزن زره را این تـیـرها شـمـردند            بر قـامت بلـندت از نـیـزه‌ها قـبایی است

چیزی نمانده از تو غیر از غـبار سرخی            از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است

بـرخـیـز بـا نـگـاهـت آرام کـن حـرم را            کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است

از دخـتـرم مـگـیری روزی شـانـه‌ات را            بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است

بر شیـر خـواره‌ام نه کن بر رباب رحمی            این خنده‌های دشمن سرشارِ بی‌حیای است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

او کیست؟ او را دوست و دشمن ستوده است            دریا غزل در وصف چشمانش سروده است

مهـتـاب مـی‌گـویـد نـخـواهـد رفـت بـالا            هرکس جبین برخاک در گاهش نسوده است


او کاشف الکرب است یعنی روی ماهش            عمری غبار از روی آئـینه زدوده است

جـای گـل از بـیـن مــزارش آب روئـیـد            ازبس که چشمش سوگوار مشک بوده است

باید که روی سـینه مـشکـش دفـن گردد            مانند طفل از او حفافظت می‌نموده است

می‌خـوانـد با گـریـه سـر سـاقـی سلامت            اصلا نـمی‌دانـست که سهـمِ عـمود است

حوریـه‌ای فــریـاد زد عـبــاس بـرگــرد            صحبت ز دست بسته و روی کبود است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مشک و علم دست علم گیر و دو تا چشم            این سفرۀ نذری ست که ساقی گشوده است

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بـاد، مثـل خـبـرِ آب به صحـرا رفـته!            مـاه می‌تـازد و دریـا به تـمـاشـا رفـته

خـبرِ ماه که در سیـنۀ شب، تـیر کـشید            پـرده افـتـاد: قـیـامـت به تـمـاشـا رفـته


آنکه با هـلهلۀ تـیغ به جنگ آمده است            به «علی » رفته چنان رودِ به دریا رفته!

عـمـقِ بی آبیِ جـهـل آمده استـقـبـالـش            کاسـه‌هایِ سرِ قـوم است که بـالا رفته

هر که پروردۀ زهراست، دراین عرصۀ سرخ            سر به هـمراه نـیاورده به هر جا رفته

زیرِ بازوی فلک را چه کسی می‌گیرد؟            تنِ نـورانـی خـورشـید به یـغـمـا رفته

خبرِ ماه؛ که کم کم به دلِ خـیمه رسید            عـطش از یـاد لب کـودکِ تـنهـا رفته!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدی تـا که بـفـهـمـیـم وفـا یـعـنی چه            بذل خـون در قـدمِ خـون خدا یعنی چه

هـمه از پـنـجـه سـقـای ادب دانـسـتـیـم            مـعـنـی پـنـج تـن آل عـبـا یـعـنـی چـه


رفت و برگشت تو از علقمه آموخت به ما            معنی مَروه چه بوده است و صفا یعنی چه

آمدی و به هـمه بعدِ عـلـی فـهـمـانـدی            راز شـقّ القـمر و فـرق دو تا یعنی چه

دست دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

آب بـر آب فکـنـدی که بدانـند آن قـوم            هست دریا چه کسی؟ آب بقا یعنی چه

دم آخر که تو را یافت برادر، بی‌دست            دیـد فـریـاد اخـا ادرک اَخـا یـعـنی چه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چشم دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از نـورِ مـاهـی عـلـقـمـه بـاغ ارم شـد            ماهی که از داغش قد خورشید خم شد

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            جسم غیورش غرق خون دستش قلم شد


هـر چـنـد‌ از دسـتـش عــلـم افـتـاد امـا            در آسـمـان‌هـا تا ابـد نـامـش عـلـم شـد

در خاک هـم دارد اثـر دست کریـمش            حیرت مکن گر علـقـمه دارالکـرم شد

تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب            مثـل قـد زینب، عـمـود خـیـمه خـم شد

می‌ریخت آبِ مشک و از جان دست می‌شست            از شـرم پـیـشـانـی دریـا غـرق نـم شد

تعـداد تـیـرانـدازهـا کـم نیـست ایـنـجـا            تـعـداد تـیـر اما پس از عـبـاس کـم شد

تارفت چـشـم نـافـذش در پـردۀ خـون            دلــواپـس پـــرده نـشــیـنـان حــرم شـد

در غـارتش از یکـدگر سبقت گرفـتـند            این پـیـشـتازی‌ها سـر مـشـتی درم شد

مـیـر و عـلـمـدار حـرم دیـگـر نـیـامـد            ای سـیـنـه زنها یا عـلـی گـاه دودم شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

محـضر آب دم از پـاکی دریـا نـزنـید            محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید

تا زمانی که نـدادید ضـرر پـای نگـار            لافِ بـیهـودۀ عاشـق شدن اینجا نزنید


آسـیابِ که شدن مسـئـلۀ حـساس است            پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید

درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد            هرچه آمد سـرتان رو به مـداوا نزنید

فقر خوب است که هم شانۀ عزت باشد            مسـتـمـنـدیـد اگـر جـز در آقـا نـزنـیـد

حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر            حرفی از چشم سیاه و قـد رعـنا نزنید

گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود

حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود

علـم انـساب به کـار آمده ایـنـبار زیاد            که بیوفـتد سر ما محـضر دلـدار زیـاد

ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد            بس که در خانۀ مولا شده کـرّار زیاد

هرچه دارد پـسر از دامن مـادر دارد            ارث بُردست از این فاطمه ایثار زیاد

یک تـنه می‌رود و صد تنه برمی‌گردد            معجـزه سر زده از او دم پیکـار زیاد

نا امـیـدی در این خـانـه نـدارد مـعـنـا            باز خواهد شد از این دل گرۀ کار زیاد

بهر پابوسی‌اش امشب همه نوبت دارند            رسد از تـیغ کجـش مـژدۀ دیـدار زیاد

چشم صَفّـین هـمین که به نقـابش افتاد

پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد

مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد            مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            به گـمـانـم که این آیـنه عـصمـت دارد

محرم یا ولدی گـفـتن زهرا شده است            جای شک نیست بگـوییم سیادت دارد

مرگ بازیچه یک حملۀ مردانه اوست            شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟!

چـنـد گـامی هـمه جا دورتر از آقـا بود            قد بلند است و ازین حال خجالت دارد

شانه کعـبه به پـایش چـقدر بوسه زده            تـا بـبـیـنـنـد هــمـه شــأن ولایـت دارد

خطبه‌ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست

تا خدایی خـدا آبـروی کعـبه عـلی ست

نخل ها درد سری شد ثـمرش را بزنند            دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند

همه از چهار جهت روی سرش ریخته‌اند            هـمه ایـنجا پی اینـنـد سرش را بزنـند

مشک را داده به دندان که به خیمه برسد            وقت‌ آن است لب شعله ورش را بزنند

آخر این میـر عـلـمدار غـروری دارد            نکند ایـنکه غـرور جـگـرش را بزنند

هدف از کشتن عباس حسین است حسین            تا که اینجـور توان کـمـرش را بزنـند

علم افـتاد و کـنـارش بـدنی هـم افـتـاد

مثل آقا وسـط خـیـمه زنی هم‌ افـتـاد..

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه ۱۴ معصوم وجود دادر بیت زیر به جهت جلوگیری از برداشت غلط و ... تغییر داده شد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            مطـمئـنـیـم که این آیـنه عـصمت دارد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده            تیرها آمده چـشـمان تـرش را بـزنـنـد

مدح و مناجات با حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای فــدایـی راه دیـن عــبــاس            شـاهـد مـکـتب یـقـیـن عـبـاس
داشــتـی در قــیــام عــاشــورا            یـد بـیـضـا در آسـتـیـن عـباس


تـو عــلــمــدار فـضـل الـلـهـی            در سـپــاه مـجـاهـدیـن عـبـاس
چون تو در مذهـب وفـا داری            کیست سـردار راستـین عباس
چه بگویم که گفت خـیر الناس
رحــم الله عـــمّــی الــعــبــاس
رنگ و بوی علی و احمد و آل            در وجود تو هست در همه حال
ای کــتــاب مــکــارم اخــلاق            ای حسن سیرت و حسین خصال
مـی‌شـود در عـوالـم مـلـکـوت            دست‌های بـریـده‌ات پـر و بال
تو همان عبد صالحی که نماز            با سـلام تـو می‌رسد به کـمـال
دست یـزدان در آسـتـین داری
اثـر سـجــده بـر جـبـیـن داری

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو به خیمه رفتنِ من اولین غم است            حال رقـیه‌ام ز غـمت دومین غـم است

ایـنهـا به یک کـنار، نـوامـیس، بعـد تو            بی‌پشت و بی‌پـناه بمانـند، این غم است


امـروز غــم زیـاد نـصـیـبـم شـده ولـی            آنکه شکسته این کمرم را همین غم است

اینکه پس از تو سمت حرم هجمه می‌برند            یک بار از یسار و سپس از یمین غم است

ضربه زیاد خـورده‌ای و بین این همه            این که شکافته سر تو تا جبین غم است

زهرا که بر غم تو ز نزدیک گریه کرد            از داغ تو خبر شود اُمُّ البنین غم است

هـنگـام آمـدن طـرفـت دیـدنِ دو دسـت            در خاک و خون کنار علم بر زمین غم است

از روی نیـزه ایـنکه ببـیـنـیـم ما دو تا            سیلی خورَند اهل حرم بدترین غم است

توهین شمر و حرمله جای خودش ولی            والله ضرب سیلیِ زجرِ لعین غم است

سِنّی گذشته از من و وای از سه ساله‌ام            دندان اگر که بشکند از این سِنین غم است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : امیر خورسند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین            بعد از این خیمۀ خورشید خراب است حسین

دست عباس که افتاد حرم ریخت به هم            نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین


مشک ساقی هدف تیر و کمان ها شده است            گوئیا بخت علمدار به خواب است حسین

آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت            نـالۀ اهل حـرم وای رباب است حـسین

عـرق شـرم چکـیده است ز پـیـشانی او            عرق شرم چه گویم که گلاب است حسین

حرف تاراج حرم  در دل لشکر پیچـید            گوئیا غارت این خیمه ثواب است حسین

عاقـبت خـیـمۀ خـورشـید سـتونش افـتاد            بعد از این ام بنین خانه خراب است حسین

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است            سهم رقیه را غل و زنجیر کرده است

مویـم سـفـید بود، قـدم هـم خـمـیده شد            آری مـصیبت تو مرا پـیـر کرده است


ماهِ هزار تکّه! شدی پخش روی خاک            نیزه تو را در علقمه تکثیر کرده است

در حیرتم که قدرت یک ضربۀ عمود            سردار را چگونه زمینگیر کرده است

بد جـور بین ابـرویت از هـم شکـافـته            اصلاً تمام شکل تو تغـیـیر کرده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آرام بـاش تـا که ز چـشـمت در آورم            تیر است یا که نیزه؟ چرا گیر کرده است؟

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـنـد دل امـام زمـانـی گـسـسـتـه بــود            خون در نگاه نافذ ماهی خجـسته بود

افـتاد در حـوالی مشکـش نفـس زنان            از دسـت نـامـروّتـی آب خـسـتـه بـود


باید تـقـاص پـس بـدهـد مـثـل تـیـرها            مشکی که پای رفتن او را شکسته بود

شد خیره سوی خیمۀ زن ها سنان و حیف            راه نگـاه حـضرت عـبـاس بسـته بود

در قاب عکس علقمه آمد حسین و رفت            امـا هـنـوز فـاطـمه آنجا نـشـسـته بود

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مجید قاسمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای سـورۀ طـاهـایِ دل‌آرای سـه‌سـاله            سردار حـرم مـاه عـموهـای سـه‌سـاله

ای سرو علی حاصل آرامی هر رود            عطر دَم طاووس حرم مهدی موعـود


کـرار دو عـالم صد و ده سـورۀ اسرا            ای محرم “لا حول ولا ” عالی واعلی

ای روح دعـــاهــای مــدام دل مــولا            آوای سـحــرهـا و مَــه کـامـل مـــولا

آلالـۀ آل الـلـهـی و ســـودۀ الـــمــاس            ای گوهر علم و کرم و هـالۀ احساس

هم راه صراطـی و هـمی راه کـمـالی            هـم اسـوۀ دلـدادگـی و روح وصـالـی

مسـرورم اگر که دهـی آمال سـرم را            گردم صدوده دور دگر دور حـرم را

آمـــادۀ دلـــدادگـی‌ام ای دل و دلـــدار            در معرکه کی سر دَهَم ای مرد علمدار

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبری‌ست            رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوری‌ست

افـتخـار ماست که پـیـر و مراد راهمان            خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری‌ست


بیـرق اسلام بـاید در زمـین محکـم شود            این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری‌ست

جملۀ "ما می‌تـوانـیم" از پیام کـربلاست            اولین رکن و اساس جامعه خودباوری‌ست

روضه‌های هر شب ما بی‌رسالت نیست نیست            اشک ما و باور ما موجب روشنگری‌ست

کـربـلای دیگری برپـا نخـواهد شد دگر            خاکریز شیعه مـملو از حمید باکری‌ست

ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم

شـکـر حـق مـا پـیـرو راه عـلـی اکـبریم

خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی‌ست            چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی‌ست

او علی بن حسین بن علی و فاطـمه‌ست            مادرش زهرای مرضیه‌ست و بابایش علی‌ست

میـمـنه تا مـیـسـره یا میـسـره تا میـمـنـه            بهترین شیرین‌ترین ذکر رجزهایش علی‌ست

کـوری چـشم تـمام قـاسـطین و مـارقـین            نقش سربندش و بازوبند زیبایش علی‌ست

با علی یعنی حیات و بی‌علی یعنی ممات            عشق امروزش علی و عشق فردایش علی‌ست

ابن مـلجـم‌ها سـر او را نـشانه می‌رونـد            به همین جرمی که نام بامسمایش علی‌ست

چون مدینه بار دیگر کوچه‌ای وا می‌کنند

با هجـوم تـیغ و نـیـزه ارباً اربا می‌کـنند

تیغ دشمن بی‌هوا برگ و برش را می‌برد            خنجری از پشت سر بال و پرش را می‌برد

هرکسی با حمله‌ای با حربه‌ای با ضربه‌ای            پـاره پـاره پـاره‌های پیکـرش را می‌برد

بگذرم من مانده‌ام آخر حسین از معرکه            با چه حالی تا حرم تاج سرش را می‌برد

لـشگـری آمـد برای بُـردنش تا خـیـمه‌ها            چه غـریـبـانه عـلی اکـبـرش را می‌بـرد

مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده‌است            تکّـه تکّه در عـبا پیـغـمـبرش را می‌برد

با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد            اکبرش را می‌برد یا اصغرش را می‌برد؟

دل شکـسته بعد اکـبر از دل نا محـرمان            سمت خیمه همره خود خواهرش را می‌برد

آخـرش این مرثـیه ما را مدیـنه می‌بـرد

حضرت زهـرا عزداری ما را می‌خـرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم            مـا مـقـلـدهـای چـشـمـان عـلـی اکـبـریـم

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

می‌تـوان دیـد در او جلـوۀ پیـغـمـبر را            هـیـبت و هـیـمـنـۀ شـیـرخـدا حـیدر را

مست از عشق الهی ز لبش جاری داشت            تا فرات از لب خود شعبه‌ای از کوثر را


تا حـرم را بـرهـاند ز عطش یاری داد            وقت سقائی خود حـضرت آب آور را

مثل شاهین به دل لشکر کوفه زد و با            حـمـله‌ای کـرد پـراکـنده همه لشکر را

بـاز جـا داشـت خـدا بار دگـر با اکـبـر            کـربـلا خـلـق کـند معـجـزۀ خـیـبـر را

تا قـدم زد به دل معـرکه غـوغـایی شد

در دل لـشکـر کـوفـه چه نـجـوایی شد

می‌دهد شیرحسین در دل میدان جولان            می‌شود قـائدۀ کـوچک جنگـش طوفان

دست بر قـبضۀ شمـشیر نبـرده به خدا            می‌درد زهرۀ دشمن چو علی با چشمان

مثل مومی به کف سلطۀ خود می‌گیرد            چو اجـل مـیـمنه تا میـسـرۀ هر مـیدان

بانگ تکبیر ابالفـضل بلند است به هر            ضرب شمشیر علی وارۀ اکبر، ای جان

ترس افکنده نگاهش به دل لشکـر شام            کرده با شـیوۀ جـنگـش همه را حـیران

حیف شد حیف که با تشنگی از پا افتاد

عـاقـبـت داغ عــلـی بـر دل آقــا افـتـاد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای اذان گوی حرم، شبه پیمبر چه کنم            تو بگـو با غمت ای لالۀ پرپر چه کنم

قدرتی نیست به زانـو که قـدم بـردارم            شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم


زنـده شـد در نـظـرم یاد مـدیـنـه اکـبر            شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم

غیر مـمکن شده تا بوسه بگـیرم از تو            بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم

لحظۀ جمع تو یک جمع به من خندیدند            با تن ریخـتـه‌ات در بر لشکـر چه کنم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحیفی بودن مطالب و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع؛ حذف شد.

زنـده زنـده بدنت را همه کـنـدند عـلی            بـیم دارم که بُـریـده بـشود سر چه کنم

نیمی از جسم تو را روی عبا چیدم من            سر مقراض کمی مانده ز پیکر چه کنم

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن مرادنوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گـفـتم عـصای پـیـری بابا شوی، نشد            اللهُ اکـبــری بـه اذان‌هـا شـوی، نـشـد

من آمـدم که باز هم آغـوش هم شویم            می‌خـواستم تو نیـز مهـیـا شوی، نشد


کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است            چـیـدم کـنار هم که مـداوا شوی، نشد

با دست خویش لختۀ خون از دهان تو            بیرون کشیده‌ام که تو احیا شوی، نشد

برخیز و باز غیرت خود را نشان بده            از قـصد، عـمه آمده تا پا شـوی، نشد

خـیـلی تـلاش کـرده‌ام امـا نـمـی‌شـود            می‌خواستم که روی عبا جا شوی، نشد

: امتیاز

مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر شب نـسـیم اشکِ مـرا در بیاورد            تا عـطـرِ آن عـبـایِ مـعـطـر بـیاورد

خـاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما            قـدری از آن عـبـایِ مطـهـر بـیاورد


هر شب کنارِ روضه‌ای از تو گداختیم            هـر نـالـه از تـو داغِ مُـکـرر بـیاورد

ما گـریه می‌کـنـیم بـیـایی و دستِ تو            سـنـگـی بـرای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد

سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر            اربـاب رزق خـانـۀ نــوکـر بـیــاورد

اجـرِ تـمامِ زحـمـت ما را حـسین داد            هـنـگـامِ مـرگ چـنـد بـرابـر بـیاورد

پای حدیث منبر واعـظ نشین که بُرد            آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد

مـا دیـده‌ایـم لـطـف امــامِ رئــوف را            از مشهدش به روضه کـبوتر بیاورد

شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم            بابـا چـگـونه ایـنـهـمـه اکـبـر بـیاورد

مــا داد مـی‌زنــیــم بــرایِ دلِ شــمـا            داغِ حـسـیـن دادِ تــو را در بــیـاورد

: امتیاز

تشریح شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گـرفـته بر سـر دامن سـر جـوانـش را            و داده است ز کف طاقت و توانش را

برای اینکه ببـیند جـوان خود را خوب            نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را


صدای خـنـده‌شان تا رسید نفـرین کرد            ز سوز سیـنۀ خود جـمع دشـمنـانش را

بـرای این که بگـوید دوبـاره یک بـابـا            گرفـت خـون مـیـان لـب و دهـانـش را

مـردد است که تا خـیمه‌ها که را بـبرد            تن شـریف جـوانش یا قـد کـمانـش را؟

و ساعتی پس از این روی نیزه می‌بیند            سر عـزیز خـودش را سر جـوانش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

رسـید بانـویی و از زمـین بلـندش کرد            به دست خویش نگه‌داشت او و جانش را

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـردد است که تا خـیمه‌ها که را بـبرد            تـن جـوانش را... یـا قـد کـمـانـش را؟

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مصطفی محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حــتـی تــصـوّر غــم دنـیــا بــدون تـو            آتـش کـشـیـده بـر جـگـر مـا بـدون تـو

چیزی بگو به خاطر بابای مضطـرت            جانـش رسـیده است به لـب‌ها بدون تو


بالای پـیـکـر تو تـمـام حـسـین ریخـت            چـیـزی نـمـانـده است ز بـابا بـدون تو

اینکه دوباره قـامت او راست می‌شـود            افــتــاده بـیـن شـایـد و امــا بــدون تـو

وقتی توان حرف زدن در گلوت نیست            ای اُف به هر چه نغمه و آوا بدون تو

از نیزه‌ای که خورده به پهلوی اطهرت            افـتـاده یـاد پـهــلـوی زهــرا بـدون تـو

با تیغ و نیزه جسم تو را پخش کرده‌اند            جایی نمانـده است به صحـرا بدون تو

تو می‌روی و بـاد سـراسـیـمـه می‌بـرد            داغ تـو را به خـیـمـه زن‌هـا بـدون تو

قبل از غروب بود سرش روی نیزه رفت            طاقـت نـداشت مـأذنـه‌ات را بـدون تـو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد روایی و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

از بسکه نیزه روی نیزه به پهلوت خورده است            افـتـاده یـاد پـهــلـوی زهــرا بـدون تـو

تو می‌روی و بـاد سـراسـیـمـه می‌وزد            در خـیـمه سوی چـادر زن‌ها بدون تو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن مطالب مصرع اول و به منظور انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد.

با نعـل تازه جسم تو را پخـش کرده‌اند            جایی نمانـده است به صحـرا بدون تو